سُرنای نوروز گروه رستاک


سُرنای نوروز گروه رستاک

وتالشی که ...!

هرتالشی که نوشته ام برایش نفرت انگیز و عصبی کننده است

 به مولودی «لاره» مازنی ها که گروه رستاک آنرا باز سازی

نموده لااقل  یک بارببینند و تکثیرش  نمایند و به  دوستان هم

سلیقه شان هم  بدهند تا بدانند دیگر اقوام  با مولودی هایشان

 چگونه  زیسته اند و تالش  چه کرده است ؟! آنگاه درخواهند

 یافت ما از سر عشق می سوزیم  و نه حسد  وکینه  از این  و

آن  !وقتی که هنوز چند  روز است که  به بازار  نیامده استان

ها را که چه عرض شود جهان را فتح کرده است !

سیزده چهارده سال پیش ، درست به خاطر ندارم ، شاید همین حدودها بود ـ تازه با خشتاونی آشنا شده بودم . در یکی از همان روزهای پرشور و آن هم با چه شوق و ذوقی ، یکی از کارهای سنتی موسیقی تالش را برایش هدیه بردم ! تا هم ... و هم نظرش را در این خصوص بدانم . با خوش رویی همراه با عطوفتی که به هدیه نیز لطمه یی وارد نشود نظرش را گفت:

«... گریه که برای یک قوم مولودی نمی شود!می شود؟ قومی که در خصوص موسیقی رویش نداشته باشد مردمش را نیز افسرده می کند... ما باموسیقی بایستی زندگی را نوید بدهیم نه به استقبال اندوه برویم ... جوان امروز نیاز به موسیقی نشاط انگیز دارد. البته با همان مولودی های حُزن انگیز نیز می توان زندگی را در مسیر شادکامی جاری ساخت، اما نه با سازهای الکترونیکی مدرن بلکه با ساز های سنتی بی شمارـ و از همه ی داشته های سازهای سنتی باید بهره گرفت و ...» راستش را بخواهید خیلی برایم عذاب آور بود! به نحوی که به تعصب تالشی ام بر خورد و چندین سال آنرا در دلم در قد و قواره ی نفرت بایگانی کردم و به خودم می گفتم دیگر اقوام را دیدن و تالش را تحقیر کردن ، تحلیل و نظریه ی درستی نیست ؟! شاعری که در تالش در رتبه های اول قرار دارد و حتا بدخواهانش نیز ایده های او را باور دارند ، اما در رابطه با موسیقی تالش اینگونه بی رحمانه داوری می کند ! و از موسیقی دیگر اقوام از جمله مازنی ها ، آذری ها و... لذت می برد ، اما به تالش که می رسد حتا اجازه نمی دهد ذهنش یکبار به آن معطوف شود .

اگر چه یکبار هم با کنایه در ماشین که صدای موسیقی گیلک ها برایش لذت آور بود برایم زجر آور!  خواهان موسیقی تالش شدم و خندید و[...] البته با این نگرش هفت ، هشت سالی کلنجار رفتم تا اینکه نوبت به همایش های فله یی در تالش رسید . CDپشت CD که اگر نیمچه گذری به CD های آرشیو شده بزنیم ، همه ی آنچه را که برای نمایش به نزدش می بردم نه تنها ترتیب اثری به آنها نمی داد ، بلکه از آنها دل کنده هم بود که این موضوع بر داشته های درونی قبلی ام انباشته می نمود که در این مقطع بازخوانی اش نمی کنم و آنچه را که از قبل در باره موسیقی تالش گفتیم و نظرمان را ارایه دادیم که نیازی به بازپروری دوباره ی آن نیست.

البته ناگفته نماند کاست نسبتن خوب «ونگاونگ» ـ دست پخت فریدون شهبازیان ـ و آن نام بی مسمای کارشناسی نشده و دخل و تصرف هایی که در ترانه های دیگران شده بود ـ وتنها حسن زیبای آن بهره گرفتن از موسیقی سنتی بود و تاحدودی توانسته موسیقی تالش را از خلاء بیرون بیاورد و مواد خامی که دیگران از قبل خوانده بودند باز سازی شود و... که نقد آن کاست در این مقال نمی گنجد و بحث اصلی چیز دیگری ست .

اما آنچه باید اذعان نمود این است ، باید بپذیریم بنیه موسیقی تالش نحیف است و یا در رزومه ی خود کار با ارزشی نداشته و ندارد و تا آنجا که دلت بخواهد مولودی های بی شماری چه از طبیعت گرفته تا حماسی و بزمی و رزمی و... که اگر دیگر اقوام همین مولودی ها را داشتند به مراتب بالاتر از آنچه که ما داریم به رُخ دیگر اقوام می کشیدند و در همین خصوص اگر به نیکی به اثر جدید (سُرنای نوروز 92) رستاک بنگریم هنوز چند روز از فروش آن نمی گذرد که شاید به جرئت بتوان گفت نسخه های اصلی آن کمیاب شده است؟!و در این اثر پیران پیشکسوت دیگراقوام به زیبایی معرفی شده اند و از ترانه های آنها به نحو احسن استفاده شده است ولی نه به صرف تجاری بلکه یک دقیقه یی «لاره» ی مازنی ها را می نوازند و بعد جوانان این بار بر اساس همان تجربیات گذشته پاییزی که به زمستان منتهی می شود به بهار پیوند می دهند و بر عکس آنچه که ما در تالش داریم . یعنی با تبلیغ بنرهای رنگارنگ و کاذب یکی دونفر را شکار نموده تا از آن ها بهره های آنچنانی برده شود. اما آیا سر تاریخ را می توان با این سهل انگاری ها بُرید ؟ و یا نی تالشی را با اُرگ نواختن و آنهم بیشتر کاربرد در جشن های عروسی دارد و آنرا به رُخ دیگر اقوام کشید و گفت ما این موسیقی را در تالش داریم!!! یا بر سر آلات موسیقی تالش سیلابی از اشک را جاری نماییم تا مثلن نماد حُزن انگیزی موسیقی تالش را به دیگران وانمود کنیم !!! آیا باز بنویسیم؟!

باور نمایید ما هم تالشیم ، ما هم احساس داریم و حتمن دل مان برای تالش مان می تپد و برای آن می سوزد و اما معتقدیم هر کاری بایست کارشناسی شده تمرین شود و حساب شده به دست علاقه مندان رساند. نه با تبلیغ واژه «خوش تراش» تالش که به مراتب بُردش بیشتر از یک سیاست بازی که واژه ی تالش را دست آویز خود می سازد! حال فرصت را باز با همه ی فرازو نشیبش  به جوانان تالش می دهیم تا این اثر را تهیه ـ نه یک بار، بلکه ده ها بار ببینند و بعد در باره ی نوشته مان قضاوت کنند و امیدوارم کورکورانه هم رأی صادر ننمایند .

در پایان بگذارید طبق بروشور رستاک از اساتید دیگر اقوام یاد شود که «سُرنای نوروز 92» به آنها تقدیم شده است و تالش در آن غایب است و ایکاش طوماری که تالشان جمع نموده بودند و اگر بخشی کمی از آن انرژی که صرف آن شد ، به تمرین مولودی اختصاص می دادند و شاید اساتید تالش را نیز می توانستیم در بین این نام ها که آمده است ببینم. از جمله :

علی اکبر مهدی پور دهکردی ، ماشاا... بامری ، حاج قربان سلیمانی ، علی اصغر کردستانی ، بهمن علاالدین ، محمد حسین کیایی ، موسی زنگشاهی ، حسان چنانی زاده ، صمد عقاب ، عیسی فیوج ، حسن زیرک ، قدر کتولی ، فریدون پوررضا ، حشمت ا... لُر نژاد ،  مختوم قلی فراغی ، حاج محمد یگانه ، شامیرزا مرادی ، عاشیق قشم جعفری ، غلامعلی نی نواز ، علی سلیمی.

 



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: